-
خانه چهل و سوم- انتظار
چهارشنبه 6 بهمنماه سال 1389 18:45
ساعت دیگه خسته شده از بس کشیدم انتظار از بس که منتظر شدم نیومدی سر قرار نکنه رفته با کسی حقمه بهش فکر کنم اسم قشنگش رو هی مدام به زیر لب ذکر بکنم این فکر لعنتی داره بدجوری داغون می کنه تنها نمیذاره منو به این دلم خون می کنه بگو خدا چکار کنم تا یه کمی آروم بشم اگر که بیوفا بشه من دردمو به کی بگم قلبم داره توی سینه...
-
خانه چهل و دوم-بیگانه ی آشنا
یکشنبه 3 بهمنماه سال 1389 17:28
تو ای بیگانه با من آشنایی چرا داری به سر فکر جدایی شب و روزم شده طی یاد عشقت مرا دیوانه کرده آن دو چشمت اگر روزی نبینم صورتت را بدان مُردم نبینی مانده برجا بخوان از قلب من این عشق نابم تویی رویای من در وقت خوابم بیا با من به خواب آرزوها به پایان قشنگ جستجوها بُکش در من غم بی هم نبودن بگو از عاشقی شعری سرودن مکن در حق...
-
خانه چهل و یکم-بیاد مرد همیشه جاویدتاریخ ایران زمین:امیر کبیر
دوشنبه 20 دیماه سال 1389 21:19
پاینده هستی ای مرد در برگ روزگاران نامت چنان درخشید در سرزمین ایران قلبت همیشه میزد از بهر فر کشور هرگز نشد برایش یک جایگزین دیگر در راه اعتلایش کردی تو جانفشانی آری به نام و خاکش دادی چنین جوانی نامت همیشه جاوید ای نام جاودانه ای افتخار ایران در عصر و هر زمانه ممنون.دوستان این کمترین کاری بود که من تونستم بکنم.روحش...
-
خانه چهلم-تو هستی
یکشنبه 19 دیماه سال 1389 13:44
به فکرت بودم و هستم توی بیداری و رویا نخواستم لحظه ای باشم بدون تو توی دنیا بیا باور بکن با من رهایی از غم و غصه ببین بنیان تنهایی تو باشی واقعا سسته ازت میخوام مث لیلی بمونی در کنار من تا وقتی زنده می مونم باشی همیشه یار من نخواستم لحظه ای حتی توی فکر کسی باشم بخوام درگیر و دربند به هر خار و خسی باشم تو هستی عشق ناب...
-
خانه سی و نهم-شبگرد
شنبه 4 دیماه سال 1389 20:02
چه آسون دادمت از دست هنوزم خاطر من هست از اون وقتی که تو رفتی ندیدم جز غم و سختی نشد یادت بره از سر رسیدم مرز ناباور تو بودی دلبر نازم ز گریه دریا می سازم نشد با من بمونی تو که باشه روزگارم نو حالا حسرت به دل دارم چه فایده رفته ای یارم شب و روزم سیاه و تار دل رنجور من بیمار حالا هستم چنین شبگرد سراسر ماتم و پر درد...
-
خانه سی و هشتم-تسکین
چهارشنبه 1 دیماه سال 1389 09:45
برای تسکین قلبم بهترینی الهی تو زندگیت غصه نبینی تورو میخوام برای یه عمر تازه با تو درهای بهشت انگاری بازه نمیذارم ببینی غصه و دردی یا ببینی یه روزی پاییز سردی با تو هر لحظه ی من مثل بهاره خنده هات برای من شادی میاره تویی اون آرزوی اول و آخر تموم زندگی ام با تو برابر اگه روزی نباشی من پر دردم تا تو هستی راهمو بر نمی...
-
خانه سی و هفتم-عاشق من
جمعه 19 آذرماه سال 1389 17:49
نمیخوای دیوونه باشی عاشق من تا منم دیوونه باشم مث مجنون تو اگه لیلی من باشی نگارم میشم اون عاشق دلخسته ی دلخون تو روهرشب می بینم تو خواب و رویا نمیخوام تموم بشه خواب شبونه آرزومه یه روزی دلبر جونم تو بیای یه روز بشی عروس خونه از خدا میخوام که آرزوی قلبیم روزگاری بگیره رنگ تحقق تورو دیدم همه ی عشق و شعوری که شده جمع...
-
خانه سی و ششم- مرغ عشق
یکشنبه 14 آذرماه سال 1389 16:15
نمی خوام رها شدن از این قفس چرا که رهایی مرگه واسه من تویی همنفس توی شبای تار عطر تو عطر گل یاس واسه من اگه تو روزی نباشی پیش من نداره فرقی با اون لحظه ی مرگ آخه من به بیرون عادت ندارم ترسم اینه که بیفتم مث برگ خیلی ساله با همیم و هم صدا بی تو پروازو نمیخوام عشق من هرجا که باشی بدون همون جا شد خونه و منزل من بهشت من...
-
خانه سی و پنجم-گرفتار
یکشنبه 7 آذرماه سال 1389 18:13
مرا کردی گرفتارت و رفتی نمیدانی که بگذشته به سختی غم بی تو مرا کرده که بیمار بجز تو من نمیخواهم کس و یار تو خورشید شب تار منی تو در این دنیا فقط یار منی تو نمیخواهم بدون تو بمانم و خود را عاشق دیگر بدانم و حالا رفته ای یارا ز پیشم تو که بودی مرا آیین و کیشم تو بودی دین و ایمانم نگارم بخط خون حدیثم می نگارم که شاید آیی...
-
خانه سی و چهارم-تورو خواستم
یکشنبه 7 آذرماه سال 1389 18:02
تورو خواستم که بشی یاور من تموم فکر من و باور من من نخواستم که اسیرت بکنم یا تورو یک دفعه پیرت بکنم تو منو بردی به رویای قشنگ به همون دنیاهای رنگ و وارنگ جاییکه پرستو پرواز می کنه شوق زندگی رو آغاز می کنه میگه که دوباره باز بهار اومد موقع اومدن یه یار اومد واسه ی اومدنش شادی کنید دوباره از قدیما یادی کنید نمیخوام بتو...
-
خانۀ سی و سوم-کوی نگار
سهشنبه 18 آبانماه سال 1389 13:51
مرغ دلم میرود بر سر کوی نگار تا که کند جان خود پیشکش روی نگار مست و خرابش شده از می نابش چنین گفته به من خواهمش آرزوی من همین جای دگر این دلم از پی دلبر نرفت آمده در بام یار مرغ دل من نشست من همۀ باورم وصلت با دلبرست دیدن روز و شبش چشم خمار است و مست ممنون.دوستان نظر بدین.
-
خانه سی و دوم-آمدی
دوشنبه 17 آبانماه سال 1389 12:50
ای تمام هستی من در جهان پست و فانی خواهم این حرف و سخن را از صمیم دل بدانی عشق تو عمرم بیافزود غصه ها از دل برون کرد آمدی شادی بیامد رفته از من ماتم و درد رو به هر جا می کنم من نقشی از روی تو بینم گشته عطرانگیز اتاقم عطر گیسوی تو بینم دائما هستی تو با من در زمان خواب و بیدار این جهان گردیده با من لحظۀ زیبای دیدار...
-
خانه سی و یکم-بذار تا دیوونه باشم
دوشنبه 17 آبانماه سال 1389 11:27
بذار تا دیوونه باشم به دو تا چشمای آهو بذار تا بشم پریشون به یه پیچ و تاب گیسو من می خوام تا زنده هستم باشم عاشق نگاهت همیشه منتظر تو بشینم من سر راهت اگه تو یه روزی خواستی بکنی ترک، دل من رو فکرشو از سر بیرون کن شریک درد و غمم شو بذار این همیشه عاشق بمونه مثل همیشه تو بدون که خواسته ی من اولیش نیست آخریشه ممنون.نظر...
-
خانه سی ام-جانب که
چهارشنبه 12 آبانماه سال 1389 13:09
رو جانب که می کنی کنون که رفته ای ز من گذشته را بکن مرور مگر چه کرده ام که من هنوزم عاشق توام اگر که باورم کنی من که ز تو نخواسته ام خورشید خاورم کنی خواهش من فقط همین غمخوار عاشقت شوی این راه روشن امید تا انتهای آن روی بدیدنت من آمدم بدان ز شور و اشتیاق ولی تو کردی انتخاب راه نبودن و فراق ببین که روزگار من خزان تر از...
-
خانه بیست و نهم-دیدار نخست
دوشنبه 10 آبانماه سال 1389 17:55
لحظه به لحظه میشوم آماده ی دیدار تو نیستی ببینی گشته ام اینگونه من بیمار تو من اضطراب دارم کمی در وهله و بار نخست اما تحمل می کنم زیرا مهم دیدار تست حرف و سخن دارم زیاد اما به اندک قانعم آیا نگارم میشوی روزی چراغ خانه ام من مست رخسارت شدم گشتی تو فکرم روز و شب آن کس که خرما خورده است کی می کند منع رطب دوستان ممنون.نظر...
-
خانه بیست و هشتم-فکر کردی
شنبه 8 آبانماه سال 1389 17:36
تو خیال کردی با رفتنت منم خودمو به آب وآتیش میزنم میرم و یه گوشه ای کز می کنم عجز و لابه ناله و عز می کنم نه دیگه گذشت روزای التماس موقع ناله و زاری شماست نمیزارم ببری قلب منو لحظه های خوب عاشق شدنو تو دیگه باید بری از این دلم خالی باید باشه از تو منزلم کاری کردی که ازت بدم میاد دل من دیگه تورو هیچ نمی خواد تنها چیزی...
-
خانه بیست و هفتم-توی فکر یار
پنجشنبه 29 مهرماه سال 1389 15:43
حالا که بخشیده یارم دلشو به من عاشق کاری کن پروردگارم که دل من باشه لایق یاری که من می شناسم توی عاشقی سرآمد بیخودی دم از محبت حتی یک لحظه نمیزد میدونم که خوب کسی رو انتخاب کردم واسه عشق چرا که با بودن یار میرسم تا اوج بهشت نمیخوام حتی یه لحظه نباشم تو فکر یارم توی هر ساعتی از شب از فکر یارم بیدارم ممنون.باز هم نظر...
-
خانه بیست و ششم-گذشته در عاشقی
چهارشنبه 28 مهرماه سال 1389 17:48
عمرم گذشت در عاشقی در حسرت یک یار ناب اما ندیدم یاوری حتی به لحظه های خواب گفتم که تا جان در بدن هرگز نگردم گرد یار اما شکستم توبه ام ای حضرت پروردگار هرگز مرا عبرت نشد باز هم شدم مجنون یار تا آمدم بینم چه شد گشته دل من بیقرار حالا که گشته دلبری معشوقه ی اینبار من کاری بکن که عاقبت نیکو بگردد کار من ممنون.نظر یادتون...
-
خانه بیست و پنجم- ای آنکه بردی
سهشنبه 27 مهرماه سال 1389 09:58
ای آنکه بردی از دلم صبر و قرار و هوش من کردی چه ها ای نازنین با این دل خاموش من کردی مرا مست خودت اینگونه تو هر روز و شب جز اسم تو ای دلبرم هرگز نیاید روی لب حالاکه کردی رام خود این قلب مدهوش مرا خواهم که تا جان در بدن مانی در این عاشق سرا تو آرزویم گشته ای هرگز نکن ترک دلم زیرا که از عمر حزین تنها تو گشتی حاصلم تنها...
-
خانه بیست و چهارم-ندانسته بودم
جمعه 23 مهرماه سال 1389 14:01
ندانسته بودم دلت رفتنی بود نمی ماندی پیشم میرفتی زود زود تو فکر و خیالم تو بودی همیشه شدم انتظارت به این پشت شیشه چرا رفتی از من نگفتی کسی نیست بجز تو برایم دگر دلبری نیست کنون که کسی نیست به دور و بر من فقط یاد تو ماند کنون در بر من ممنون.نظر یادتون نره.
-
خانه بیست و سوم-امید نگاهم
جمعه 23 مهرماه سال 1389 11:40
همیشه نگاهت شده تکیه گاهم شده دیدن تو امید نگاهم نباشه یه روزی بری از بر من فقط عشق من شد شدی دلبر من بذار که نگاهت باشه تا همیشه بدون موندن تو دیگه آخریشه نذار قلب خسته م بشه بی تو نومید یه عمری بمونم توی شک و تردید که تو هستی یا نه به این عمر باقی بذار باشه شاهد درخت اقاقی ممنون.امیدوارم خوشتون بیاد.
-
خانه بیست و دوم-تویی که
شنبه 17 مهرماه سال 1389 16:39
اگه تو به عشق من عاشق بودی نمیشد قصه تموم به این زودی میدونستم دل تو رفتنیه دل بیچاره ی من سوختنیه نمیخوام منتی باشه بیوفا ندونستی قدرمو رفتی حالا منیکه تو عاشقی شیدا بودم ذوب در عشق تو ناپیدا بودم تو نخواستی درک کنی عشق منو لحظه های ناب عاشق شدنو چه کنم که عاشقیم یک طرفه س هیچ موقع صدا نداشت یکدونه دست تویی که همش دم...
-
خانه ی بیست و یکم-ترا می پرستم
پنجشنبه 15 مهرماه سال 1389 18:39
ترا از عمق جانم می پرستم همه از عشق توست که زنده هستم اگر روزی نباشم یاور تو بدان از روی تو شرمنده هستم از آن روزی که عشقت شعله ور شد غم و غصه درونم بی اثر شد دلم عاشق شده با یک اشاره بدون تو دل من غمگساره در این فکرم که سرگردان نباشم دمی در فکر این و آن نباشم تویی آن کعبه ی مقصود قلبم دلت با یک اشاره کرده جلبم...
-
خانه بیستم-تو هم برو
دوشنبه 12 مهرماه سال 1389 18:04
تو نخواستی بشنوی که همه حرفای دلم رو باشه عیبی نداره باز تو هم از پیشم برو ناز منکه عادت کرده ام به رفتن و اومدن یار واسه من فرقی نداره بمونی یا بری اینبار هر کسی که عاشقم شد منو ساده دل می انگاشت توی سرزمین قلبم چیزی جز غصه نمی کاشت حالا که اومدی میگی عاشق دیوونه هستی میدونم برای عشقت تو منو نمی پرستی برو و بذار...
-
خانه نوزدهم-روز قشنگ
یکشنبه 11 مهرماه سال 1389 19:56
شبو پاک کن و بیار روز قشنگ تاکه منهم نفسی تازه کنم خورشید عشق رو بیارش به خونه میخوام اونو کمی اندازه کنم بشکن این سکوت بی هم نفسو جاری کن تو باغچه ها چلچله رو بذار تا بشنویم از صمیم قلب صدای پیچیدن هلهله رو روزگار برای ما عشقو میخواد پس چرا ما نباشیم عاشق هم وقتیکه ما میتونیم کنار بیایم با بد و خوب هم و با بیش وکم...
-
خانه هجدهم- غم تنهایی
چهارشنبه 31 شهریورماه سال 1389 12:45
بی تو باید تنهاییمو یواش یواش باور کنم ترانه های غربتو بخونم و از بر کنم قناریهای خونمون چند روزیه بق کرده اند مرغای عشق تو قفس بی تو دیگه دق کرده اند تو این شبای بی نفس درگیر سایه ها میشم روزی هزار و یک دفعه لعنت به بخت خود میگم نمیدونم چه جوری شد که روزگار تورو گرفت تا اومدم به خو د بیام خوردم به یک زمین سفت حالا...
-
خانه هفدهم-نگار بی نظیر
شنبه 13 شهریورماه سال 1389 16:56
نگار بی نظیر من روشنی دل منی فقط تویی از عاشقی بیهوده دم نمیزنی به هر کسی نظر کنم جای ترا نگیرد او عاشق و شیدا بکند تلاطم خرمن مو بمان و عاشقم بکن واله تر از روز قدیم به عشق من قدم بنه حرمت گذار به این حریم بدان که جز تو در دلم کس دگر نبود و بس اگر تویی نگار من نظر نمی کنم به کس. دوستان امیدوارم خوشتون بیاد .نظر...
-
خانه شانزدهم-روی تو
شنبه 13 شهریورماه سال 1389 16:50
این همه صبر و قرار از جهت روی توست باعث سرمستی ام خرمن گیسوی توست ای همه ی عشق من با منی و در منی قرعه ی فال مرا بنام خود میزنی جانب صحرا کنم روی تو گردد عیان روز و شبم نام تو دائم و ورد زبان عشق تو کرد مبتلا این دلم عاشق شده بس که کشید درد عشق طبیب حاذق شده مانده ام از صورتت خلقت پروردگار این همه صورت کشید گشته یکی...
-
خانه ی پانزدهم-بی اختیار گریه دارم
دوشنبه 8 شهریورماه سال 1389 12:22
گریه ی من ز شادی نیست بی اختیار گریه دارم من مثل ابرای بهار لحظه به لحظه می بارم خوب میدونم سکوت من عوض نمی کنه تورو دلم میگه دیگه نمون کوله تو بردارو برو چه روزایی که من بپات نشستم و دم نزدم ببین کجا کارم کشید که حالاپیش تو بدم تموم آرزوی دل بودن تو تو لحظه هام با خنده هات خندیدم و غمت دلیل گریه هام حالا به بن بست...
-
خانه چهاردهم- دوری تو
پنجشنبه 4 شهریورماه سال 1389 19:03
تو همیشه موندگاری توی سینه ام نگارم منکه جز دوری از تو غم دیگه ای ندارم روزگار بی مروت یه روزی ما رو جدا کرد ما رو داد چه بی تفاوت دست این پاییز دلسرد چه روزای خوبی داشتیم حالا موند خاطره هاشون اونا که بدونت هستند یه سری تصویر بی جون حالا من می مونم اینجا به امید دیدن تو با تمامی وجودم خبری شنیدن از تو تو بیای دوباره...