تورو خواستم که بشی یاور من تموم فکر من و باور من
من نخواستم که اسیرت بکنم یا تورو یک دفعه پیرت بکنم
تو منو بردی به رویای قشنگ به همون دنیاهای رنگ و وارنگ
جاییکه پرستو پرواز می کنه شوق زندگی رو آغاز می کنه
میگه که دوباره باز بهار اومد موقع اومدن یه یار اومد
واسه ی اومدنش شادی کنید دوباره از قدیما یادی کنید
نمیخوام بتو جسارت بکنم یا یه عمری بتو عادت بکنم
آخه عادت آخرش تحمله مثل عشق بلبل و خود گله.
ممنون.نظر بدین