نمی خوام رها شدن از این قفس چرا که رهایی مرگه واسه من
تویی همنفس توی شبای تار عطر تو عطر گل یاس واسه من
اگه تو روزی نباشی پیش من نداره فرقی با اون لحظه ی مرگ
آخه من به بیرون عادت ندارم ترسم اینه که بیفتم مث برگ
خیلی ساله با همیم و هم صدا بی تو پروازو نمیخوام عشق من
هرجا که باشی بدون همون جا شد خونه و منزل من بهشت من
روزایی که بی تو تو قفس بودم می گذشت دقیقه ها مثل یه سال
انگاری توی گذشته غوطه ور ندونستم میگذره اکنون و حال.
ممنون.نظر یادتون نره.