-
خانه سیزدهم-شکل من
دوشنبه 25 مردادماه سال 1389 08:56
اگر که در نگاه من شور جوان شدن شده برای این بُود که دل دوباره شکل من شده گذشته عمر من دگر اما ندارم حسرتی دوباره عاشقم خدا و این بُود مسرتی جوانیم اگرچه رفت نمی خورم غم طلوع برای رفتنم به عشق تو هستی نقطه ی شروع گذشته روزگار غم امید من باور توست بدان که بار دیگری دلم به اشتباه نجست طلوع عشق و خاطره بدست تو نوشته شد...
-
خانه دوازدهم-درد دل با خدا
شنبه 23 مردادماه سال 1389 17:23
خداوند زمین و دهر برس بر داد این خسته به هر جایی که رفتم من رسیدم بر در بسته نمی دانم که حکمت چیست چه کاری کرده ام آخر چه موقع از برای من گشوده میشود این در مرا در این شب تاریک بدون نور خود مگذار که بی تو من در این دنیا زخود هم گشته ام بیزار تو گفتی عاشقم باشی بگیرم هر دو دستانت ترا من رهنمون سازم بسوی جنت و خوانت بیا...
-
خانه یازدهم-یادته بهت می گفتم
شنبه 23 مردادماه سال 1389 15:23
یادته بهت می گفتم تورو خیلی دوست دارم من حاضرم بخاطر تو بگذرم از جون و از تن در جواب من تو گفتی واسه عشق تو کوچیک هستی تو با این جواب بی ربط قلبمو بدجور شکستی منم رفتم تا بزرگ شم بشم اندازه ی عشقت تا که روزی عاشقت رو را بدی توی بهشتت ولی من رفتم و رفتم توی اون سالای سر سخت اونقدر بزرگ شدم که یاد تو از خاطرم رفت من...
-
خانه دهم-مهمون دلت
شنبه 16 مردادماه سال 1389 11:33
منو مهمون دلت کن یک شبی نگار نازم وای که چشمات چه قشنگه قدرت حق رو بنازم من میخوام با داشتن تو بشم آدم خوشبختی رد بشم از این همه غم روزای بدی و سختی نمیخوام حتی یه لحظه بی تو فکر فردا باشم دوست دارم تا آخر عمر توی فکر تو رها شم تویی اون فرشته ی پاک که نجابتش زبانزد با تو از سختی و غصه میشه به خوبی گذر کرد آرزوم همیشه...
-
خانه نهم-عمری بیقرار
شنبه 16 مردادماه سال 1389 10:38
حالا که عمری بیقرارم از پیش من پا به فراری ما را ببین دلخوش به چشم مست و غزلخوان و خماری دلخوش به سویت می نمایم تا بلکه ما را گفته باشی عشق منست آن روز بیاید اشکی زچشمم شسته باشی ما را به دیدار آرزو شد ای آنکه از دیده نهانی در آرزوی وصلت تو آری بریدم از جهانی اما تو با من اینچنینی پیوسته رفتن تا کجاها یک لحظه ای دلدار...
-
خانه هشتم- خیال خام
شنبه 9 مردادماه سال 1389 21:31
بخود می گفتم این دلبر یه جوری عشق رو میشناسه مث یه دلبر عاشق همیشه غرق احساسه تو این فکر وتواین رویا به این مهرو دلم باختم تو ذهنم قصر رویایی برای فردامون ساختم شب و روزم نفهمیدم چگونه میگذره ایام اگه روزی نباشه یار چطوری میرسه فردام ندونستم که یار من به سر فکر جدایی داشت قفس بودم برای اون که اون فکر رهایی داشت منیکه...
-
خانه هفتم-روزگار بی تفاوت
جمعه 8 مردادماه سال 1389 15:06
کسی حالم نمی پرسد دگر از من نمی گوید کسی راز دل من را چرا هرگز نمی جوید چرا اینگونه باشم من چرا بیگانه با خویشم رسیده روزگاری که رفیقان رفته از پیشم منیکه در فراق یار شدم مجنون مث فرهاد تمام هستی ام آخر زعشق او برفت بر باد ولی حالا نمی داند کجای راه و میدانم که این رسم جهان باشد چرا اینرا نمی دانم امیدوارم که از یاد...
-
خانه ششم-درد عاشقی
چهارشنبه 6 مردادماه سال 1389 12:32
تمامی وجود من سرشار از عطرتوشد دیدم که دیوانه ت شدم تا آمدم روزی به خود من اینچنین شیدا شدم بر روی ماهت نازنین دیدی وفا کردم به عهد گشتم چنین عاشقترین حالا ندارم طاقت دوری چشمان ترا از من نکن دوری عزیز تا من نباشم ناکجا با تو همیشه زندگی همرنگ روزهای بهار آرام جانم میشوی وقتیکه باشم بیقرار آری تویی امید من بعد خدای...
-
خانه پنجم-اگه حرفام شده تکرار
شنبه 2 مردادماه سال 1389 18:27
اگه حرفام شده تکرار اگه دستام شده خالی یا اگه مثل اون روزا به عاشقت نمی بالی اگه مثل گذشته ها نمیشم قهرمان تو یا واسه ی دل تنگت نمیشم آسمان تو واسه اینه که عمرم رو گذاشتم و شدم پیرت دلم رام چشای تو کشیدی تا به زنجیرت شده مرغ دلم در بند اسیر عشق ناب تو مث صیدی به افسونت شدم مجذوب خواب تو ولی حالا نمیتونم برم تا اوج...
-
خانه ی چهارم-درد نا امیدی
شنبه 26 تیرماه سال 1389 14:47
همه ی امید من رفت وقتیکه عاشقی گم شد همه ی قصه ی دردم دوباره برام مهم شد بسته شد بال و پر من پرواز از خاطر من رفت انگاری که من گرفتم واسه دل مراسم هفت دیگه چاره ای ندارم بجز این داشتن ماتم انگاری تو سینه دارم هر چی غصه توی عالم خدای پاک و منزه مگه عاشقی دروغه ؟ بگو که عاشق دلبر مث شمعی پر فروغه نذار این قلب شکسته مثل...
-
خانه سوم-لحظه های انتظار
جمعه 25 تیرماه سال 1389 11:09
میشینم منتظر یارم که تا برگردی هر لحظه نمیخوام قصه ی دوری تموم شه با غم و غصه چه شبهایی که از دوریت نیومد خواب به چشمونم من از تکرار و این تکرار ببین بدجوری داغونم نمیتونم بدون تو بمونم توی این دنیا نمی خوام دیدنت باشه برای من مث رویا حالا که منتظر هستم بیا روزی به دیدارم اگرچه پیش چشم تو گل هستی٬ من مث خارم بذار...
-
خزان عشق اثری دیگر از زنده یاد استاد رهی معیری
پنجشنبه 24 تیرماه سال 1389 16:11
سلام این شعر برای همه آشناست و برای یه دفعه هم که شده این اثر زیبارو که شعری از زنده یاد رهی معیری و آهنگ و آواز از زنده یاد استاد جواد بدیع زاده اس شنیده اید .تقدیم به همه ی عاشقان شعر و موسیقی کشور عزیزمون ایران. شد خزان گلشن آشنایی بازم آتش زد به جان جدایی عمر من ای گل طی شد بهر تو وزتو ندیدم جز بد عهدی و بیوفایی...
-
اثری زیبا از زنده یاد استاد رهی معیری
چهارشنبه 23 تیرماه سال 1389 16:19
سلام این دفعه یه شعر معروف از زنده یاد رهی معیری رو براتون میزارم که اسمش سوزد مرا سازد مرا و علیرضا افتخاری به زیبایی هر چه تمومتر اونو اجرا کرده.امیدوارم خوشتون بیاد. ساقی بده پیمانه ای ٬زان می که بی خویشم کند بر حسن شور انگیز تو٬ عاشق تر از پیشم کند زان می که در شبهای غم ٬ بارد فروغ صبحدم غافل کند از بیش و کم٬ فارغ...
-
مروری کوتاه بر زندگی رهی معیری
سهشنبه 22 تیرماه سال 1389 20:26
سلام این دفعه نخواستم شعر یا ترانه بزارم بلکه خواستم کمی در مورد پیشکسوتان این مقوله کمی صحبت کنم البته من با توجه به مطالعه کمی که داشتم وسوادم میخوام توضیح و کمی نظر بدم باید ببخشید.از ترانه که یاد می کنی نمیتونی به راحتی از کنار اسم زنده یاد رهی معیری به سادگی بگذری البته قبل از رهی هم کسانی بودند که در این زمینه...
-
خانه دوم-آخر عشق
دوشنبه 21 تیرماه سال 1389 17:16
می گفتی عاشقی تا آخر عشق منو باور داری تو باور عشق چی شد که یک دفعه رفته ز یادت همون حرفا همون قول و قرارت از اول تو منو دادی به حسرت کشیدی روی حرفای خودت خط نگفتی یارتو تنها نذاری درخت بیکسی تو دل نکاری اماحالا گذشت سالی و ماهی دیگه ما هر کدوم رفتیم به راهی خیال کردی بری بی تو می میرم زانوی غم میرم بغل می گیرم اگه...
-
نگاه اول - عزیز ماندنی
شنبه 19 تیرماه سال 1389 22:00
سلام دوستان این اولین شعریه که من تو وبلاگم میزارم و آخریش هم نخواهد بود.دوست دارم قدم رنجه کرده به وبلاگ من بیایید و پس از خوندن نظر بدید.ممنون برده ای از من قرار ای عزیز ماندنی شعر ناب چشم تو از همیشه خواندنی باورم اینگونه شد که تویی منجی من لحظه ای که دیدمت قلب من بردی ز من حاصل شب پرسه ها از برایم غصه بود آخرش بی...