عمرم گذشت در عاشقی در حسرت یک یار ناب
اما ندیدم یاوری حتی به لحظه های خواب
گفتم که تا جان در بدن هرگز نگردم گرد یار
اما شکستم توبه ام ای حضرت پروردگار
هرگز مرا عبرت نشد باز هم شدم مجنون یار
تا آمدم بینم چه شد گشته دل من بیقرار
حالا که گشته دلبری معشوقه ی اینبار من
کاری بکن که عاقبت نیکو بگردد کار من
ممنون.نظر یادتون نره.
عباس جان شعرهای زیبایی گفتی ...
امیدوارم که همیشه در رشته شاعری موفقترین باشی
با آرزوی موفقیت برای عباس عزیزم
.
.
با تشکر : مدیریت سایت رسمی علیرضا عصار